سازمانهایی که روشهای کنترل فرآیند آماری را به نحوه موفقیت آمیز اجرا کنند از بازده قابل توجهی برخوردار خواهند بود. گرچه SPC به نظر می رسد مجموعه ای از ابزار آماری باشد که برای برطرف نمودن مشکلات استفاده میشود ولی اجرای موفقیت آمیز SPC چیزی فراتر از یادگیری و استفاده از این ابزار است.
حضور و تعهد مدیریت در فرآیند بهبود کیفیت نقش اصلی و حیاتی را در موفقیت SPC ایفا میکند. مدیریت در یک سازمان یعنی الگو بودن زیرا؛ سایر افراد سازمان به مدیران به عنوان راهنما و الگو نگاه می کنند. استفاده از گروههای کاری و یا تیم ها نیز مهم است زیرا؛ معمولاً یک نفر از عهده اجرای فرآیندهای بهبود کیفیت بر نخواهد آمد. بسیاری از ابزار هفتگانه عالی نظیر نمودار علت و معلول، نمودار پارتو، نمودارهای تمرکز نقصها میتوانند در راستای تشکیل تیم مفید واقع گردند.
ابزار اساسی SPC باید در سطح سازمان شناخته و استفاده شوند بنابراین آموزش مستمر یکی از روشهایی است که میتوان برای ارتقای سطح دانش افراد سازمان در مورد SPC روشهای بهبود کیفیت به کار برد.
هدف یک برنامه بهبود کیفیت بر اساس SPC بهبود مستمر به طور هفتگی، فصلی و سالی است نظیر هر برنامه کیفیت دیگر SPC نیز برنامه ای نیست که فقط سازمان آن را یکبار و آن هم در زمان بروز مشکل از آن استفاده کند و هنگامیکه مشکل برطرف شد کنار گذاشته شود، بهبود کیفیت باید بخشی از فرهنگ سازمان گردد.
نمودار کنترل، ابزار مهمی برای بهبود فرآیند محسوب میشود معمولاً فرآیندها به طور طبیعی در حالت تحت کنترل بسر نمی برند و استفاده از نمودارهای کنترل یکی از گامهای مهم اولیه است که باید در مراحل ابتدایی یک برنامه SPC از آنها استفاده شود تا خطاها با دلیل حذف شوند، تغییر پذیری فرآیند کاهش یابد و عملکرد فرآیند تثبیت گردد.
به منظور بهبود کیفیت و ارتقاء بهروری باید فعالیتهای سازمان براساس حقایق و دادهها و برنامه ریزی و اجرا شوند و سعی گردد که فقط نظر و سلیقه شخصی درگیر و اعمال نگردد. استفاده از نمودارهای کنترل یکی از قسمتهای مهم ایجاد تغییر در نگرش مدیریت محسوب می شود.
معمولاً عناصر زیر در اجرای موفقیت آمیز یک برنامهSPCدر سطح سازمان نقش دارند:
رهبری مدیریت
نگرش تیمی
آموزش پرسنل در کلیه سطوح
مکانیزمی برای تشخیص موفقیت
تأکید بر بهبود مستمر
شاید دیگر نتوان بر اهمیت رهبری و نگرش تیمی بیش از این تأکید کرد. بهبود کیفیت موفقیت آمیز یک فعالیت از بالا به پایین است که نیروی محرکه آن توسط مدیریت تأمین می شود. یکی دیگر از معیارهای مهم، سنجش میزان پیشرفت و موفقیتی است که باید مشخص گردد و به اطلاع افراد در سطح سازمان برسد. زمانیکه از بهبودهای موفقیتآمیز در سطح سازمان صحبت می شود، زمینه برای ایجاد انگیزه جهت بهبود سایر فرآیندها آماده و بهبود مستمر بخشی از فعالیتهای روزمره سازمان می گردد.
«فلسفه دکتر دمینگ» چهارچوب مهمی برای اجرای برنامه های بهبود کیفیت و بهرهوری است. فلسفه دکتر دمینگ که در 14 نکته مدیریتی او خلاصه شده است یکی از عامل هایی است که باعث موفقیت صنعتی ژاپن گردیده و هنوز هم به عنوان کاتالیزوری در راستای فعالیتهای بهبود کیفیت و بهره وری نقش ایفا می کند. در غرب نیز میزان پیروی از این فلسفه در حال افزایش است. در این لینک توضیحات مختصری در مورد اصول چهاردهگانه دکتر دمینگ ارائه شده است.
دیدگاه شما