کاربرد روشهای آماری در تولید و تضمین کیفیت از تاریخچه نسبتاً قدیمی برخوردار است. در سال ۱۹۲۴ والتر شوهارت[۱] از آزمایشگاههای تلفن بل، اساس نمودار کنترل را پایه گذاری کرد. به طور کلی این مقطع، نقطه آغاز کنترل آماری فرآیند شناخته میشود. در اواخر دهه ۱۹۲۰ هارولد اف داج[۲] و هارولد جی رومیگ[۳] که هر دو در آزمایشگاههای تلفن بل مشغول بکار بودند روشهای نمونه گیری جهت پذیرش آماری را بجای بازرسی صد در صد معرفی نمودند.
در اواسط دهه ۱۹۳۰ فنون کنترل آماری فرآیند بطور نسبتاً وسیعی در شرکت وسترن الکتریک که شاخه تولیدی سیستم بل بود بکار گرفته شد و این در حالی بود که ارزش و اهمیت کنترل کیفیت آماری هنوز برای صنایع مشخص نگردیده بود.
فیشر بدعت گذار استفاده از روشهای آماری در طرح آزمایش است. طی چندین سال وی مسئول آمار و تحلیل دادههای یک ایستگاه آزمایش کشاورزی لندن بود. فیشر تحلیل واریانس را توسعه و نخست آن را بصورت روش عمده تحلیل آماری در طرح آزمایش به کار گرفت. در سال ۱۹۳۳ میلادی فیشر به سمت استادی دانشگاه لندن برگزیده شد. بعدها به دانشگاه کمبریج رفت و استاد مدعو چندین دانشگاه در سراسر دنیا بود.
بسیاری از کاربردهای اولیه روشهای طرح آزمایش، در علوم کشاورزی و زیست شناسی بودهاند و در نتیجه بسیاری از اصطلاحات آن از این علوم به ارث رسیدهاند. اما، بنظر میرسد که اولین کاربردهای صنعتی طرح آزمایش در اوائل سال ۱۹۳۰ در صنعت پشم بافی انگلستان بوده است.
بعد از جنگ جهانی دوم، روشهای طرح آزمایش در صنایع شیمیایی ایالات متحده و اروپای غربی وارد شد. این دسته صنایع هنوز هم زمینه های پربار برای استفاده از طرح آزمایش در تولید و تکامل فرایندند. صنعت الکترونیک و نیمههادیها نیز سالهای زیادی است که با موفقیت قابل ملاحظه از روشهای طرح آزمایش استفاده میکنند.
در سالهای اخیر در ایالات متحده توجه زیادی به طرح آزمایش شده است، زیرا دیده شده است که در بسیاری از کشفیات صنعتی عامل مهمی در موفقیت رقابتی همکاران، استفاده از طرح آزمایش است.
در زمان جنگ جهانی دوم بحث کنترل کیفیت آماری در صنایع تولیدی مختلف پذیرفته و بکار گرفته شد. تجارب این دوره باعث گردید تا به اهمیت فنون آماری در کنترل کیفیت محصولات پی برده شود. انجمن کنترل کیفیت آمریکا[۴] در سال ۱۹۴۶ پایهگذاری شد. این سازمان بکارگیری فنون بهبود کیفیت را که در ارتباط با هر گونه محصول یا خدماتی باشد حمایت وتشویق میکند. از دیگر فعالیتهای این سازمان تشکیل کنفرانسها، نشر انتشارات فنی و برنامههای آموزشی متعددی در ارتباط با تضمین کیفیت میباشد. دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ ناظر توسعه ها و پیشرفتهای زیادی در زمینه تضمین کیفیت نظیر هزینههای کیفیت، مهندسی قابلیت اطمینان [۵] و پیدایش دیدگاهی که کیفیت را به عنوان یک روش مدیریت سازمان میشناخت، بود.
در دهه های ۱۹۵۰ برای اولین بار در آمریکا از طراحی آزمایشها به منظور بهبود محصول و فرآیند استفاده گردید. اولین کاربرد این روش در صنایع شیمیایی بود. میزان استفاده از این روش در ابتدا تا اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوائل ۱۹۸۰ زمانی که شرکتهای غربی متوجه شدند که شرکتهای ژاپنی طراحی آزمایشها را از دهه ۱۹۶۰ بطور سیستماتیک در فرآیند حل مسائل و مشکلات، توسعه فرآیندهای جدید، ارزیابی محصولات طراحی شده جدید، بهبود قابلیت اطمینان و عملکرد محصولات و انتخاب قطعات و تلورانسهای سیستم بکار میبردهاند، خیلی کم بود. این موضوع باعث گردید تا علاقه نسبت به آزمایشهای طراحی شده از طریق آماری افزایش یابد و در نتیجه کمک کرد تا فعالیتهای زیادی در راستای معرفی این روش در سازمانهای مهندسی و توسعهای در صنعت و رشتههای مهندسی در دانشگاهها آغاز گردد.
پیشرفتهای مهم متعددی نیز در ارتباط با مدیریت مشارکتی و ایجاد انگیزه برای نیروی کار پدید آمد. در دهه ۱۹۶۰ صنایع دفاعی و هوایی برنامههای نقصان صفر[۶] را بطور وسیعی استفاده نمودند. یک برنامه نقصان صفر در حالت ایدهال دو جنبه دارد: جنبه انگیزشی که هدف آن ایجاد انگیزه در کارکنان جهت کهش اشتباههای آنها و دیگری جنبه پیشگیری است که هدف آن تشویق کارکنان جهت کاهش سیستماتیک اشتباههای قابل کنترل میباشد.
یکی از برنامههای انگیزشی که توجه نستاً زیادی را بخود جلب کرده است دوایر کنترل کیفیت ژاپنی[۷] است. یک دایره کنترل کیفیت یک تیم حدوداً ۱۰ نفری از کارکنان و سرپرستان یک بخش سازمان است. هدف این تیم بررسی و مطالعه روشهایی است که باعث بهبود کار در آن بخش میشود. این مطالعات لزوماً در مورد کیفیت نیست و اغلب موضوعاتی نظیر بهرهوری، هزینهها، ایمنی یا جنبه های دیگر محیط تولید را نیز در بر میگیرد. شرکت در دوایر کیفیت بطور داوطلبانه انجام میشود. حدود نیمی از کارگران ژاپنی در یک چنین دوایری فعالیت میکنند. سازماندهی دایره کنترل کیفیت با برنامه آموزش شروع میشود و جنبههای جمعآوری و تجزیه و تحلیل دادهها، مطالعه پروژههای موفقیت آمیز سایر دوایر کنترل کیفیت و انجام یک پروژه واقعی را در بر میگیرد و در صورت نیاز میتوان از کمکهای افراد خارج از دایره کیفیت نیز بهره گرفت.
بحث دوایر کنترل کیفیت در صنایع غرب نیز کاربردهایی داشته است. هرچند اینگونه تیمها با اسمی مختلفی نظیر تیمهای بهبود بهرهوری تشکیل میشوند، ولی به درستی روشن نیست که آیا این تیمها نیز نظیر تیمهای ژاپنی معادل خود موثر بودهاند یا خیر. اختلاف فرهنگی و فنآوری میتواند دلیل عدم وجود موفقیت یکسان بین این تیمها و تیمهای ژاپنی معادل خود باشد. در جامعه غرب مخالفت و مقاومت فرهنگی از آنجا نشات میگیرد که تعدادی از مهندسان و مدیران، بعضی از کارها و فعالیتها را حق و امتیاز ویژه خود میدانند و از انتقال آنها به دیگران اجتناب میورزند.
از طرف دیگر نیروی کار نیز این مسئولیت را در خود احساس نمیکند که مدیریت را جهت بهبود عملکرد سازمان یاری نماید. هر چند وقت یک بار نیروی کار میتواند ایدههای خوبی در مورد بهبود فرآیند و محصول ارائه دهد. شاید این کاری بسیار دشوار برای مدیریت آمریکایی باشد که بخواهد یک چنین طرز فکر و رفتاری را تغییر دهد. نهایتاً اینکه مدیران میانی و ارشد غرب در مورد نقش مهم کیفیت در بهبود بهره وری و مهارتهای فنی و مهندسی مورد نیاز سازمان جهت دستیابی به کیفیت و بهبود بهره وری اطلاعی ندارند و اگر هم داشته باشند میزان آن نسبتاً کم است. دانش فنی این نوع مهارتها نسبتاً در ژاپن زیادتر از غرب میباشد.
یکی از دلایل اصلی اینکه چرا سازمانهای تولیدی ژاپن از توانایی بالایی در زمینه کنترل کیفیت آماری برخوردارند را میتوان به فعالیتهای دکتر ادواردز دمینگ[۸] نسبت داد. در زمان جنگ جهانی دوم، دکتر دمینگ برای وزارت و مرکز آمار کار میکرد. بعد از اتمام جنگ، او به عنوان مشاور صنایع ژاپن مشغول به فعالیت گردید و مدیریت ارشد این صنایع را نسبت به قدرت کنترل کیفیت آماری متقاعد نمود. تعهد مدیران و بکارگیری این روشها یکی از عناصر کلیدی گسترش و توسعه صنایع و اقتصاد ژاپن محسوب میشود. در آمریکا، دکتر دمینگ و افراد دیگر کمک های بسیاری در اشاعه و آشناسازی صنایع با علم آمار بطور اعم و کنترل کیفیت آماری بطور اخص کرده اند.
[۱] Walter A.Shewhart
[۲] Harold F.Dodge
[۳] Harold G.Roming
[۴] Amrican Socity for Quality Control
[۵] Reliablity Engineering
[۶] Zero Defect
[۷] Japanese Quality Control Circle
[۸] W.Edwards Deming
دیدگاه شما